شعردرعزای همسر
خواهم که ز هجران تو ای یار بگریم
سبک جدیدبرای فراق پدر
شعربراى شهادت
پرنده! دعا کن که طاقت ندارم
براى پریدن شهامت ندارم
چگونه نمانم که حتى کمى هم
به چشمان پاکت شباهت ندارم
صدا مىزنى نام من را ولیکن
زبانى براى اجابت ندارم
ببین از تو پنهان نباشد که حتى
براى پریدن لیاقت ندارم
دعا کن که من دیگر آتش بگیرم
دعا کن پرنده! که طاقت ندارم
چگونه بگویم برایت برادر
مجالى براى شهادت ندارم
بی وفایی دنیا
روی مه پیکر او سیر ندیدم و برفت
گویی ازصحبت ما نیک بتنگ آمده بود
بار بر بست و بگردش نرسیدم و برفت
بس که مافاتحه و حرز بمانی خواندیم
وز پیش سوره اخلاص دمیدیم وبرفت
عشوه دادند که برما گذری خواهی کرد
دیدی آخرکه چنین عشوه خریدیم وبرفت
شدچمان درچمن حسن ولطافت لیکن
درگلستان وصالش نچیدیم و برفت
همچو حافظ همه شب ناله وزاری کردیم
که ای دریغا بوداعش نرسیدیم وبرفت
شعربی وفایی دنیا
پندیات
توبودی غمگسارم ای برادر
همیشه در کنارم ای برادر
تورفتی قامتم ازغم شکسته
دگر یاری ندارم ای برادر
پس از مرگ تو ای امیدجانم
سیه شد روزگارم ای برادر
دلم ازبعدبابابرتو خوش بود
ز داغت اشکبارم ای برادر
توبودی یاوروپشت وپناهم
ز هجرت بی قرارم ای برادر
گلم تو بلبل و پروانه ام تو
تو شمع شام تارم ای برادر
بنالد صالح و گوید مکرر
شده ازدست کارم ای برادر
رباعی برای فراق دختر
بود دختر گل بی خوار بابا
همیشه دلبر و دلدار بابا
اگر گیرد پسر دست پدر را
ولی دختر بود غمخوار بابا