(پایگاه اشعارمجالس ترحیم)

(پایگاه اشعارمجالس ترحیم)

کربلایی وحیدشریفی درآباد
(پایگاه اشعارمجالس ترحیم)

(پایگاه اشعارمجالس ترحیم)

کربلایی وحیدشریفی درآباد

بی وفایی دنیا

 بی وفایی دنیا


 شربتی ازلب لعلش نچشیدم وبرفت

روی مه پیکر او سیر ندیدم و برفت


گویی ازصحبت ما نیک بتنگ آمده بود

بار بر بست و بگردش نرسیدم و برفت


بس که مافاتحه و حرز بمانی خواندیم

وز پیش سوره اخلاص دمیدیم وبرفت


عشوه دادند که برما گذری خواهی کرد

دیدی آخرکه چنین عشوه خریدیم وبرفت


شدچمان درچمن حسن ولطافت لیکن

درگلستان وصالش نچیدیم و برفت


همچو حافظ همه شب ناله وزاری کردیم

که ای دریغا بوداعش نرسیدیم وبرفت

شعرمقام مادر-ترکی

شعرمقام مادر-ترکی
 
جهاندا چهره درد آشناسی وار ننه نون

صفای باطن و بی انتهاسی وارننه نون

وفا وعشقینه حیران قالوبدی عقل بشر

نه ذره قلبیده  ریب  و  ریاسی  وار  ننه نون

گوره  مثالینی  بیرده چتیندی کنز  زمان

بهالی دور کیمین چوخ بهاسی وار ننه نون

اولده  شیره  جاننان  غذا  ویرر   بالیا

دوشنده لطف خدادن غذاسی وارننه نون

ویرنده صود سالار اوغلون همیشه صول دوشنه

بو امره قلبیده  چوخ  اعتناسی  وار ننه نون

گیجه نی صبحه کیمین هی دیر بالام لایلای

دیلینده  زمزمه  جان  بالاسی  وار  ننه نون

شعرترکی فراق مادر

شعرترکی فراق مادر
 
     نه دیللریله  ایدیم  محنتین  بیان  ننه مین

       نه نوعی مهرووفاسین ایدیم عیان ننه مین

  دولاندی باشیمه پروانه تک گیجه گوندوز

    یانوبدی قول قنادی عشقیده یانان ننه مین

دوشنده  یادیمه  زحمتلری  دیزیم   تترر

 زمانه ایتدی عجب گللرین خزان ننه مین

   آلاردی جان کیمین آغوشه آغلیاندامنی

     یقین اولاردی او اثناده باغری قان ننه مین

              آغارتدی ساچلارینی قارلی داغلارون باشی تک

     فلک بوکوب ایلدی قامتین  کمان  ننه مین

      گیجه نی صبحه کیمین لایلای چالاردی منه

                که نغمه سی کسیلوب ایندی نغمه خوان ننه مین

    عجب صفالیمیش،قدرینی بیلمدیم ، کاش

    اوپیدیم    ال  ایاقین جنت  آشیان  ننه مین

اجازه ویر بو سوزی زینبین دیلیجه دیوم

 الی بلینده ندن قالدی نوجوان  ننه مین

یاناردی   شمع   کیمین شعله محبتده

اولوب محبتی هر یرده جاودان ننه مین

   وروبدی دشمن دین گل عذارینه سیلی

 گویردی گل یوزی الله بو مهربان ننه مین

     حیاسی اولمادی سیلی ویروبدی زهرایه

    گورنمدوک یوزینی ظلمیلن یانان ننه مین

شعرمقام مادر

شعرمقام مادر
 
تویی  زیبا  رخ  فزانه  مادر

تویی روشنگر هرخانه مادر

تویی سرحلقه بزم محبت 

صفا و گرمی کاشانه مادر

فتاده  نام  پاکت بر  زبانها

بود عشق توجاویدانه مادر

      حدیثی خوشتراز مهرت نباشد

تویی زیباترین افسانه  مادر

    درون سینه ام  تا روز محشر 

  نموده عشق پاکت خانه مادر

به ایثارتو عالم مات وحیران

زجان خویشتن بیگانه مادر

چو ،می افتم به یادخاطراتت

زغصه می شوم دیوانه مادر

انتظار یتیم

انتظار یتیم

ای دل غم هجران توروزی به سرآید

آن یار سفر کرده  تو  از سفر  آید

حاشا که دهی ازکف خود دامن امید

هرچند تو راخون جگر از بصر آید

ای بلبل شوریده مکن فکر خزان را

بیهوده مخور غم که بهاری دگرآید

از جور فلک شکوه مکن سود ندارد

آخر ز پی شام سیاهت سحر آید

غافل مشو از ذکر مناجات شبانگاه

شاید  که  مراد  دل  زار  تو  بر  آید

در گوشه این خانه نشستم من نالان

شاید که به دیدار من امشب پدر آید

شعربرای فراق پدر

شعربرای فراق پدر
 سحرزدفترشعرم گلایه کردم گفت

که نظم ونثرتوشایسته ی مقام پدرنیست


چنین مقام کلام الملوک می خواهد


که درخزینه ی طبع ات زباب طبع خبرنیست


مقام رب صغیروکلام ناقص الانشا


سروده ای که پسندند اهل علم وهنرنیست


پدرعزیزترین باغبان ملک وجوداست


که نیتش همه خیراست غیرحسن نظرنیست


به عهد خردی وفصل شباب فرزندان


کسی مثال پدرجان نثاروسینه سپرنیست


برای راحت وآسایش ورفاه عزیزان


تمام وقت مهیاست فرق شام وسحرنیست


بگوش جان بشنو بندبند پندش را


به قدروقیمت آن هیچ درولعل وگوهرنیست


ببوس دستش وسمعا وطاعتا گویش


اجل فرارسد امروز هست وروز دگر نیست


عجب مدارکه یادی نکردم ازمادر


به آسمان دلم برتری شمس وقمر نیست


فدای مهر ووفایش که بارها فرمود


قرین محنت ودرداست خانه ای که پدرنیست


نکرده ختم کلام (اشرفی)بگوباما


کجاست آن پدری که به فکربنت وپسرنیست

شعرترحیم درفراق مادر

شعرترحیم درفراق مادر
 آبروی اهل دل از خاک پای مادر است
هرچه دارند این جماعت از دعای مادر است

آن بهشتی راکه قرآن می کند توصیف آن


صاحب قرآن بگفتا زیرپای مادر است


آسمان زندگی شد روشن از نور پدر


گلشن هستی مصفاازصفای مادر است


قوت شیر از شیره ی جان می خوراند طفل را


وین شگفت آید که خون دل غذای مادر است


گرمی آغوش مهرش را ندارد آفتاب


مهر بانتر دیگر از مادر خدای مادر است


از دم روح القدس عیسی پدیدآمد اگر


باز هم پرورده در ظل همای مادراست


اوج گیرد قدر فرزند از دعای خیر او


چون دم عیسی بن مریم در دعای مادراست


قدر وجاهی راکه دراسلام دارا شد اویس


از کمال طاعت وخدمت برای مادراست


امر او را داد رجحان بر ملاقات نبی


چون رضای مصطفی هم در رضای مادر است


بسکه محبوب است مادر داشتن بر هر کسی


مصطفی را دخترش زهرا به جای مادراست


من که از مهر علی جان ودلم دارد صفا


این صفای باطن من از صفای مادراست


طبع والایم که منت بر نمی دارد زکس


شرمگین از رحمت بی منتهای مادراست


بهترین منظر به چشم ودل مرا سیمای اوست


خوشترین آواز در گوشم صدای مادر است


با تضرع چهره بر پایش (موید)سود وگفت:


آبروی اهل دل از خاک پای مادراست

شعرترحیم درفراق مادر

شعرترحیم درفراق مادر

کیست مادر بحر بی همتا ی عشق

کیست مادر گوهر دریای عشق


کیست مادر لیلی دلخسته ای


روز و شب سرگشته در صحرا ی عشق


کیست مادر خضر راه زندگی


در کف جان پرورش مینای عشق


کیست مادر عاشق وارسته ای


بر قد وبالای او دیبای عشق


کیست مادر آنکه با یک لای لای


می برد صبر از دل اعضای عشق


کیست مادر آنکه روی ماه او


برده گوی سبقت از سیمای عشق


کیست مادر آنکه با صد احترام


بوسه گیرد از لبش لبهای عشق


کیست مادر آنکه نبود همچواو


از زمین وآسمان (شیدا)ی عشق

شعربرای وفات انسان

شعربرای وفات انسان

در این عالم که دین قربانی دینار می گردد

بسان گرگ آدم خوار، انسان هار می گردد


اگر عالِم فسادی کرد، عالَم می شود فاسد


غذا گردد چو مسموم، آدمی بیمار می گردد


به وقت دست و دل بازی، عنان خود مده از دست


که وقت دست تنگی، یار هم اغیار می گردد


اگر انسان بداند گیر و دار روز محشر را


از این دنیا و زرق و برق آن بیزار می گردد


چنان گرم است بازار مکافات عمل، فردا


که بیزار از تجارت، تاجر بازار می گردد


اجل خواهی نخواهی نقد جان از تو می گیرد


چنان که روز روشن پیش چشمت تار می گردد


تهیدستم من (ژولیده) دل، اما یقین دارم


که نزد حق شفیعم حیدر کرّار می گردد


شاعر : محمود ژولیده

شعرعبرتنامه

شعرعبرتنامه

ساعتی ای دل بیا در کار خود اندیشه کن

بگذر از ما و منی با حق رفاقت پیشه کن 


تا شوی آگه تو از بی مهری دنیای پست


عمر خود را لحظه ای تشبیه سنگ و شیشه کن


تیشه را برداشتی بر ریشه‌ی خود می‌زنی


از برای قطع نفس خویش کار تیشه کن
 


دل بر این زیباعروس حجله‌ی هستی مبند


چون علی او را رها کن راه حق را پیشه کن


دشمنی با کس مکن با دوستان یکرنگ باش


شیر باش و روبهان را تار و مار از بیشه کن


ساربان مرگ است و دارد کاروان عزم رحیل


تا نرفتی تیشه‌ای از بهر خود اندیشه کن 


بشنو از «ژولیده» و ژولیدگان یار باش


تا توانی خدمت خلق خدا را پیشه کن

شعربی وفایی دنیا

 شعربی وفایی دنیا


مردن حقیقتی است،مسجل،شعارنیست

ازچنگ مرگ راه گریز و فرار نیست

بلبل به گوش گل سحراین نغمه می سرود

یک دم غنیمت است،همیشه بهارنیست

دل خوش مکن به کهنه سرایی که حاصلش

جز درد و رنج و محنت اندوه‌بار نیست

دنیا بود چو مزرعه، ما جمله برزگر

کشت آن کند که بذر دلش تخم خار نیست

بهرام گور گورخران را شکار کرد

اکنون به گور خفته و فکر شکار نیست

یک دم ز اسب سرکش غفلت پیاده شو

زیرا جهان به اسب مرادت سوار نیست

مانند خضر گر که خوری آب زندگی

دل خوش مکن! تا به ابد خوش‌گوار نیست

گیرم تمام ملک جهان را تو صاحبی

بهر بقای تو سند اعتبار نیست

کلک قضا نوشته به پیشانی بشر

جز ذات حق کسی به جهان ماندگار نیست

«ژولیده‌ام» که صبح و مسا گویم این سخن 

مردن حقیقی است، مسجل، شعار نیست

پندیات

  پندیات


همیشه قدرت و مکنت به‌جا نخواهد ماند

مدام در کف زرگر طلا نخـــــواهد ماند


غـم زمانه مخور فکـــر توشـة ره کن


کـه جاودان احدی جز خـدا نخواهد ماند


به چند روزة سختی بساز و صـابر باش


بشــر همیشه دچار بلا نخــــواهد ماند


الا که صاحب سیم و زری به احسان کوش


که غیر بخشش وجود و سخا نخواهد ماند


فقیــر گوشه‌نشین با توانگری خوش گفت


 جـهان همیشه بـه ‌کام شمـا نخواهد ماند


کنـــون که چرخ به‌کام تو گشته، قدر بدان


که آب جــوی به یک آسیا نخواهد ماند


هـــر آنچه می‌نگری در جهان شود فانی


بــه غیر خـــوبی اهل وفا نخواهد ماند


دل کســـی مشکن ای قوی به پنجة ظلم


که این شکستن دل بی صدا نخواهد ماند


به غیـــــر کار نکودر جهان مکن خسرو


که کار خیــر و نکو بی بها نخواهد ماند

فایل صوتی مراسم ترحیم دوشیزه آذین آزادی

فایل صوتی مراسم ترحیم دوشیزه آذین آزادی


 خبرنگاربرنامه درشهرشبکه 5صداوسیما 



برروی اسم مرحومه کلیک کنید



دوشیزه آذین آزادی  

اجرای مجالس ترحیم

بسم تعالی


بنام حضرت دوست

گروه اوای فراق مفتخراست باتیمی مجرب وفعال درخدمت همه ی 

هموطنان عزیزدرتمام نقاط کشورباشد.

اجرای مجالس ترحیم و مجالس مدهبی مسلط به هردوزبان آذری وفارسی

یکی ازویژگیهای گروه بخصوص ذاکراهل بیت(ع)کربلایی وحیدشریفی میباشد

گروه آوای فراق مجهزبه سیستم صوتی بسیارعالی میباشدوتمامی اجرای مجالس 

ظبط وبعنوان یادگاری درقالب یک حلقه سی دی به صاحبان جلسه تقدیم میکند

خداوندبزرگ را شاکریم بخاطرداشتن برترین نوازننده سازنی ودف،واعظان برجسته،

مجریان تواناوقاریان ممتازکشورمیتوانیم خدمتگذاران هموطنان عزیزمان باشیم.

دونکته بسیارمهم:

1-تمامی مجالس های ترحیم ومذهبی فقط با نوای گرم برادر

کربلایی وحیدشریفی برگزارمیگردد

2-گروه آوای فراق گروه دیگری نداردبرای مطمئن شدن گروه

فقط وفقط باشماره های زیرتماس بگیرید 

09124139460---09359801605

فایل صوتی مراسم ترحیم زنده یادمحمود دهدشت

دریافت فایل صوتی مراسم ترحیم پیشکسوت کشتی ایران


زنده یادمحمود دهدشت .برروی اسم مرحوم کلیک کنید



مرحوم محمود دهدشت 

شعربرای فراق برادر

 شعربرای فراق برادر


توبودی غمگسارم ای برادر

همیشه در کنارم  ای برادر

تورفتی قامتم ازغم شکسته

دگر یاری ندارم  ای  برادر

پس از مرگ تو ای امیدجانم

سیه شد روزگارم ای برادر

دلم ازبعدبابابرتو خوش بود

ز داغت  اشکبارم ای برادر

توبودی یاوروپشت وپناهم

ز هجرت بی قرارم ای برادر

گلم تو بلبل و پروانه ام تو

تو شمع شام تارم ای برادر

بنالد صالح  و  گوید  مکرر

شده ازدست کارم ای برادر

ادامه مطلب ...

رباعی برای فراق دختر

رباعی برای فراق دختر


بود دختر گل بی خوار بابا

همیشه  دلبر و دلدار بابا


اگر گیرد پسر دست پدر را

ولی دختر بود غمخوار بابا

شعربرای فراق فرزند

شعربرای فراق فرزند


قصه مرگ تو را ناگه شنیدن زودبود


درعزایت جامه اندرتن دریدن زودبود


آخرای جان پسر ای میوه قلب پدر


دردیار نیستی منزل خریدن زودبود


اشک حسرت ازدوچشم مادرت هرصبح وشام


ازغم هجرره ماهت چکیدن زودبود


مادربیچاره ات دائم کند آه و فغان


بهر اوداغ غم مرگ تودیدن زودبود


دیده بگشابا عزیزانت بر گوسخن


نطق توخاموش ازگفت وشنیدن زودبود

مقام پدر

مقام پدر
ارزش علم وهنر را نه تو دانی ونه من

قدراین دُروگهر را نه تودانی ونه من


نقد دوران جوانی بود اندر کف ما


قدراین شاخه زررا نه تودانی ونه من


سرنوشت من وتودست قضاوقدراست


گردش دور قمر را نه تودانی ونه من


باغ دل می شود از بارش باران احیا


ارزش دیده تررا نه تو دانی ونه من


هرچه خیریست به ماوقت سحرمی بخشند


قدرانفاس سحررا نه تو دانی ونه من


تا بود برسرما سایه پر مهر پدر


به خدا قدر پدررا نه تو دانی ونه من


(عاجل) این لحظه که نقداست غنیمت دارش


چونکه فردای دگر را نه تو دانی ونه من