ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 |
شعر-عبرت آموز
دلا این عالم فانی به یک ارزن نمیارزد
به دنیا آمدن، بر زحمت رفتن نمیارزد
اگر صد سال در دنیا، همه شهد و شکر نوشی
به آن یک ساعتِ تلخیِ جان کندن نمیارزد
اگر بر فرش ایوان، تکیه سازی شب و روز
به خشت زیر سر، اندر لَحَد خفتن نمیارزد
هزاران سال اگر بر تخت عود بنشینی
به آن یک لحظه در تابوت خوابیدن نمیارزد
اگر ملک سلیمان را رسد بهرت به آسانی
به مار و مور و عقرب، هم قرین گشتن نمیارزد
این قسمت از ملا آقا بابای ملایری است:
دلا این عالم فانی، به یک ارزن نمیارزد
به دنیا آمدن بر زحمت رفتن نمیارزد
اگر بر تخت شاهی تا به روز حشر بنشینی
به خشت زیر سر اندر لحد خفتن نمیارزد
مسخر گر شود روزی زمینت مثل اسکندر
به تنهایی قبر و وقت جان کندن نمیارزد
جوانان همه عالم اگر گردند قربانی
به خون غلتیدن قد علی اکبر نمیارزد
اگر دریای این عالم همه شهد و شکر گردد
به آن لعل لب خشکِ علی اصغر نمیارزد
اگر خلق زمین و آسمان خون از مژه بارند
به آن زنجیر پای عابد مضطر نمیارزد
اگر خورشید آید سر برهنه از افق بیرون
به عریان بودن موی سر زینب نمیارزد